نوشتیم بازاریابی، خواندیم ویزیتوری

نوشتیم بازاریابی، خواندیم ویزیتوری

در هزاره سوم همگام با تغییرات سریع در تکنولوژی خصوصا تکنولوژی های اطلاعاتی و ارتباطی بازارها نیز تغییر کرده اند. امروزه سازمان ها در دورافتاده ترین کشورهای آفریقایی نیز از روند فراگیر تجارت جهانی در امان نیستند و اگر نتوانند وارد بازارهای
جهانی شوند و با سازمان های بین المللی رقابت کنند، در منطقه خود نیز از رقبای جهانی مصون نیستند.
اصول بازاریابی | مدیریت بازاریابی
فشار رقابت جهانی و دسترسی مشتریان به اینترنت و انواع رسانه های ارتباط جمعی انتظارات مشتریان را افزایش داده است و این روند عرصه رقابت را بر شرکت های مبتنی بر تفکرات قدیمی تنگ کرده است. درک درست
مشتریان، مشتری مداری و خلاصه بگویم پیروی از فلسفه بازاریابی که ستون فقرات آن درک نیازها و خواسته های مشتریان و ایجاد رابطه بلندمدت و سودآور با آنها است، شریان حیات سازمان ها در اقتصاد نوین است. در حقیقت در فلسفه بازاریابی، سود، حاصل از
تلاش های کل سازمان در جهت کسب رضایت مشتری است. فلسفه بازاریابی در شکل زیر نشان داده شده است.
در ایران و شاید در بسیاری دیگر از کشورهای جهان بازاریابی را معادل ویزیتوری یا فروش شخصی می دانند در صورتی که فروش یکی و نه مهم ترین
فعالیت بازاریابی است. همانگونه که اقتصاد در اعصار مختلف تغییر کرده است. بازاریابی (Marketing)نیز تاکنون اعصار مختلفی را پشت سر گذاشته است.
در عصر اول، بازاریابی بر مبادلات ساده متمرکز بود و بازاریاب هدفی جز یک فروش ساده نداشته است. پس از
انقلاب صنعتی بازاریابان هدف خود را افزایش تولید و در نتیجه صرفه جویی های ناشی از مقیاس و کاهش قیمت ها قرار دادند. پس از افزایش در تولیدات و افزایش محصولات در بازار، تمرکز بازاریابی بر بردن گوی رقابت از سایر شرکت ها توسط فعالیت های
تبلیغاتی و فروش شخصی بود. با کمرنگ شدن اثربخشی تبلیغات و افزایش توقعات و انتظارات مشتریان، واحد های بازاریابی در سازمان ها شکل گرفت. هدف از بازاریابی در این عصر هماهنگی و کنترل فعالیت های مختلف سازمان مانند تولید، تبلیغات، فروش، حمل ونقل
و … در جهت کسب رضایت مشتریان بود. در نهایت سازمان هایی توانستند در عرصه خدمت رسانی به مشتری و کسب رضایت مشتریان پیشی بگیرند که کل واحد های سازمان، فلسفه مشتری مداری را پذیرفتند و در جهت کسب رضایت مشتری و ایجاد یک رابطه بلندمدت و
سودآور برای طرفین فعالیت کردند.
پس اگر بر دیوار دفتر کارتان این جمله را نوشته اید بازاریاب کسی است که بتواند یخچال را در قطب جنوب و بخاری را در صحرای عربستان بفروشد. در مورد عصر کاربرد این جمله دوباره فکر کنید در عصر فعلی
بازاریاب کسی است که بتواند روابط بلندمدت و سودآوری را با مشتریان برقرار کند و در جهت شناسایی نیاز مشتری حرکت کند پس بازاریاب کسی است که نیاز مشتریان قطب شمال و صحرای عربستان را درک کند و محصول مناسب را به آنها ارائه کند.